شبهات فاطمیه

شبهه :

آیا رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم دستگاه سونوگرافی داشتند ؟

  • مقدمه :

از جمله شبکه های ماهواره ای اهل سنت که به ادعای خودشان از پربیننده ترین شبکه های جهانی هستند و مرکز پخش ان در شهر لند میباشد ، شبکه ماهواره ای المستقله میباشد که در سال های اخری تبلیغ گسترده ای علیه شیعیان داشته است .

این شبکه قبل زا فرارسیدن ایام فاطمیه سال 1386 ش مدت طولانی و با تبلیغ گسترده در قالب زینویس شبانه روزی در تمام برنامه های خود این موضوع را برای بینندگان خود به شدت مورد توجه قرار داد که قصد داریم امسال با دعوت از گروهی از کارشناسان دنی برای یک بار و آخرین بار ادعای شیعیان در مورد به شهادت رسیدن ( حضرت فاطمه زهرا صلوات الله وسلامه و سلامه علیه ) فاطمه دختر رسول خدا ( صلی الله علیه و اله وسلم ) را طرح نموده و این ادعا را رد نموده و ثابت نماییم که شیعیان برای اثبات ادعای خود حتی یک روایت صحیح از کتاب های خود ندارند و به این شکل پرونده عزاداریهای هر ساله شیعیان در ایام فاطمیه را مختوممه سازیم .

از جمله شبهاتی که در آن برنامه ها با کمال وقاحت و جسارت در موضوع شهادت حضرت زهرا صلوات الله وسلامه علیه مطرح گردید و در حقیقت شبهه نبود که نوعی جسارت و اهانت به ساحت مقدس رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله وسلم بود سخن گزافی بود که از سوی یکی از علمای اهل سنت شرکت کننده در این مناظره به نام « ابوشوارب »از کشور مصر طرح گردید . در قسمت بعدی متن شبهه این عالم سنی ، آورده میشود .

پاسخ :

پاسخ نقضی :

آیا ابوبکر دستگاه سونوگرافی داشته است ؟

اخبار ابوبکر از به دنیا آمدن خواهر عایشه :

کتاب الموطأ :

كتاب الموطأ - الإمام مالك - ج 2 - ص 752

40 - وحدثني مالك عن ابن شهاب ، عن عروة بن الزبير ، عن عائشة زوج النبي صلى الله عليه وسلم ، أنها قالت : إن أبا بكر الصديق كان نحلها جاد عشرين وسقا من ماله بالغابة . فلما حضرته الوفاة قال : والله ، يا بنية ما من الناس أحد أحب إلى غنى بعدي منك . ولا أعز على فقرا بعدي منك . وإني كنت نحلتك جاد عشرين وسقا . فلو كنت جدد تيه واحتزتيه كان لك . وإنما هو اليوم مالك وارث . وإنما هما أخواك وأختاك . فاقتسموه على كتاب الله . قالت عائشة : فقلت يا أبت ، والله لو كان كذا وكذا لتركته . إنما هي أسماء فمن الأخرى ؟ فقال أبو بكر : ذو بطن بنت خارجة . أراها جارية .

السنن الکبری :

السنن الكبرى - البيهقي - ج 6 - ص 169 - 170

( أخبرنا ) أبو زكريا يحيى بن إبراهيم بن محمد بن يحيى وأبو بكر أحمد بن الحسن قالا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب أنبأ محمد ‹ صفحه 170 › ابن عبد الله بن عبد الحكم أنبأ ابن وهب أخبرني مالك بن انس ويونس بن يزيد وغيرهما من أهل العلم ان ابن شهاب اخبرهم عن عروة بن الزبير عن عائشة رضي الله عنها زوج النبي صلى الله عليه وسلم انها قالت إن أبا بكر الصديق رضي الله عنه نحلها جداد عشرين وسقا من مال بالغابة فلما حضرته الوفاة قال والله يا بنية ما من الناس أحد أحب إلى غنى بعدى منك ولا أعز على فقرا بعدى منك وانى كنت نحلتك من مالي جداد عشرين وسقا فلو كنت جددتيه واحتزتيه كان لك ذلك وإنما هو مال الوارث وإنما هو أخواك وإختاك فاقتسموه على كتاب الله فقالت يا أبت والله لو كان كذا وكذا لتركته إنما هو أسماء فمن الأخرى قال ذو بطن بنت خارجة أراها جارية

عمدة القاری :

عمدة القاري - العيني - ج 13 - ص 147

 أما أثر أبي بكر فأخرجه الطحاوي : حدثنا يونس ، قال : حدثنا ابن وهب أن مالكا حدثه عن ابن شهاب عن عروة بن الزبير عن عائشة ، زوج النبي ، صلى الله عليه وسلم ، أنها قالت أن أبا بكر الصديق نحلها جداد عشرين وسقا من ماله بالغابة ، فلما حضرته الوفاة قال : والله يا بنية ! ما من أحد من الناس أحب إلي غنى بعدي منك ، ولا أعز علي فقرا بعدي منك ، وإني كنت نحلتك جداد عشرين وسقا ، فلو كنت جددته وأحرزته كان لك ، وإنما هو اليوم مال الوارث ، وإنما هما أخواك وأختاك ، فاقتسموه على بيان كتاب الله تعالى . فقالت عائشة : والله يا أبت ! لو كان كذا وكذا لتركته ، إنما هي أسماء ، فمن الأخرى ؟ فقال : ذو بطن بنت خارجة ، أراها جارية . وأخرجه البيهقي أيضا في ( سننه ) من حديث شعيب عن الزهري عن عروة بن الزبير ، أن عائشة ، قالت : كان أبو بكر ، رضي الله تعالى عنه ، نحلني جداد عشرين وسقا من ماله ، فلما حضرته الوفاة جلس فاحتبى ، ثم تشهد ثم قال : أما بعد ! أي بنية . . . إن أحب الناس إلي غنى بعدي لأنت ، وإني كنت نحلتك جداد عشرين وسقا من مالي ، فوددت والله لو أنك كنت خزنته وجددته ، ولكن إنما هو اليوم مال الوارث ، وإنما هما أخواك وأختاك . فقلت : يا أبتاه هذه أسماء ، فمن الأخرى ؟ قال : ذو بطن ابنة خارجة ، أراها جارية

آیا غیب گویی های عمر بن خطاب جای تعجب ندارد ؟

عمر = محدث این امت :

صحیح مسلم :

صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 7 - ص 115

( حدثني ) أبو الظاهر أحمد بن عمرو بن سرح حدثنا عبد الله بن وهب عن إبراهيم بن سعد عن أبيه سعد بن إبراهيم عن أبي سلمة عن عائشة عن النبي صلى الله عليه وسلم انه كان يقول قد كان يكون في الأمم قبلكم محدثون فان يكن في أمتي منهم أحد فان عمر بن الخطاب منهم *

فریاد عمر در مدینه و شنیدن لشکریان اسلام در فسای شیراز  :

تاریخ طبری :

تاريخ الطبري - الطبري - ج 3 - ص 254

 عن شعيب عن سيف عن محمد وطلحة والمهلب وعمرو قالوا وقصد سارية بن زنيم فساودرابجرد حتى انتهى إلى عسكرهم فنزل عليهم وحاصرهم ما شاء الله ثم إنهم استمدوا فتجمعوا وتجمعت إليهم أكراد فارس فدهم المسلمين أمر عظيم وجمع كثير فرأى عمر في تلك الليلة فيما يرى النائم معركتهم وعددهم في ساعة من النهار فنادى من الغد الصلاة جامعة حتى إذا كان في الساعة التي رأى فيها ما رأى خرج إليهم وكان أريهم والمسلمون بصحراءان أقاموا فيها أحيط بهم وان أرزوا إلى جبل من خلفهم لم يؤتوا إلا من وجه واحد ثم قام فقال يا أيها الناس إني رأيت هذين الجمعين وأخبر بحالهما ثم قال يا سارية الجبل الجبل ثم أقبل عليهم وقال إن لله جنودا ولعل بعضها أن يبلغهم ولما كانت تلك الساعة من ذلك اليوم أجمع سارية والمسلمون على الاسناد إلى الجبل ففعلوا وقاتلوا القوم من وجه واحد فهزمهم الله لهم وكتبوا بذلك إلى عمر واستيلائهم على البلد ودعاء أهله وتسكينهم

البدایة و النهایة :

البداية والنهاية - ابن كثير - ج 7 - ص 146 - 147

ذكر سيف عن مشايخه أن سارية بن زنيم ( 2 ) قصد فسا ودار أبجرد ( 3 ) ، فاجتمع له جموع ‹ صفحه 147 › - من الفرس والأكراد - عظيمة ، ودهم المسلمين منهم أمر عظيم وجمع كثير ، فرأى عمر في تلك الليلة فيما يرى النائم معركتهم وعددهم في وقت من النهار ، وأنهم في صحراء وهناك جبل إن أسندوا إليه لم يؤتوا إلا من وجه واحد ، فنادى من الغد الصلاة جامعة ، حتى إذا كانت الساعة التي رأى أنهم اجتمعوا فيها ، خرج إلى الناس وصعد المنبر ، فخطب الناس وأخبرهم بصفة ما رأى ، ثم قال : يا سارية ، الجبل الجبل ، ثم أقبل عليهم وقال : إن لله جنودا ولعل بعضها أن يبلغهم . قال : ففعلوا ما قال عمر ، فنصرهم الله على عدوهم ، وفتحوا البلد .

السلام علیک یا أبا عبدالله الحسین علیه السلام




- باز محرم شد و دل‌ها شکست                            از غم زينب دل زهرا شکست

  باز محرم شد و لب تشنه شد                             از عطش خاک کمرها شکست

  آب در اين تشنگي از خود گذشت                        دجله به خون شد دل صحرا شکست

  قاسم و ليلا همه در خون شدند                           اين چه غمي بود که دنيا شکست

  محرم ماه غم نيست ماه عشق است                       محرم مَحرم درد حسين است


فرا رسیدن ماه محرم بر تمامی سوخته دلان حسینی تسلیت باد.

مهدی عباس می خواهد...


شنیدی میگن امام حسین علی السلام در روز عاشورا فرمود : هل من ناصر ینصرنی

آرزو می کردی ای کاش تو هم اون موقع بودی.

با دقت گوش کن. داره یه صدایی میاد...

آره  ندای هل من ناصر امام حسینه

پاشو سرباز آماده شو ، عاشورا نزدیکه.

آخه مهدی عباس میخواد...

حق الناس

اهمیت حق الناس:

در حدیثی از امام باقر علیه السلام آمده است که :

« اولین قطره خون شهید کفاره ی گناهان اوست مگر بدهی ها ( حقوق مردم ) که کفاره ی آن

 ادای آن است »

حر عاملی، وسائل الشیعه، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1412 ق، ج13، ص85، حدیث 5

توضیح اینکه گناهان ما برخی حق الله و برخی حق الناس هستند و خداوند باری تعالی فقط حق

الله را می آمرزد و بخشیده شدن حق الناس متوقف و وابسته به بخشش کسی است که به حق

او تجاوز شده.

در فتاوی مراجع در باب نماز آمده اگر شخص در حال نماز باشد و طلبکار طلبش را 

درخواست کند باید نماز را رها کرده و حق طلبکار را بپردازد.

این موضوع چنان اهمیت دارد که بزرگترین آیه قرآن به آن اختصاص داده شده است.

بقره / آیه 282


تعریف :

در حدیثی می خوانیم:

« پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به خانه کعبه نگاه کرد ،آن را مورد تعظیم قرار داد و

 عظمت آن را بیان کرد و سپس ادامه داد : احترام و حق یک مؤمن از تو بالاتر است.

زیرا از تو یک چیز محترم است (خود کعبه و محدوده حرم) ولی از مؤمن سه چیز محترم است:

مال، جان، و آبرویش

« لأنّ حرّم منک واحدة و من المؤمن ثلاثة، ماله و دمه و أن یظنّ به ظنّ السوء »

بحار الأنوار، ج67، ص71

با توجه به این حدیث در می یابیم که هر مؤمنی سه حق دارد و تجاوز و ظلم به هرکدام، حق

 الناس شمرده میشود.

از این حدیث به اهمیت حق الناس نیز میتوانی پی ببریم.

چرا که کعبه با این عظمت و ارزش حرمتش از حرمت مؤمن پایینتر شمرده شد.

ممکن است یکی از علتهایش این باشد  که بی حرمتی به خانه خدا حق الله است و حق الله با 

استغفار و توبه توسط خدا بخشوده میشود. بخلاف حق الناس که همانگونه که گفته شد صاحب 

حق باید آن را ببخشد.

بنابراین حق الناس را میتوان اینگونه تعریف کرد:

« تجاوز به مال، جان و آبروی یک مؤمن »


موارد حق الناس:

1- تجاوز به مال:

اگر انسان بدون اجازه در اموال شخصی دیگران تصرف و دخالتی انجام دهد مصداق 

حق الناس است. دقت داشته باشید که تجاوز به مال فقط شامل برداشتن و استفاده از اموال 

دیگران نیست. بلکه هرگونه تصرفی را دراموال دیگران شامل میشود.

یعنی همین که بدون اجازه وارد زمینی که مالک آن شخص دیگری است شویم یا مثلا در

 خیابان به ماشین پارک شده ای که صاحبش را نشناسیم  تکیه کنیم یا روی دیوار خانه دیگران

 چیزی بنویسیم بدون اجازه شان حق الناس است.

پیرمردی که در دستگاه بنی امیه در عصر حجاج بن یوسف ثقفی مسئولیت داشت و اموالی نیز

 اندوخته بود از امام باقر علیه السلام سؤال کرد : «هل لی من التوبة؟ »

آیا میتوانم (از اینکه اموال دیگران را بزور تصرف کرده ام ) توبه کنم؟

امام مکثی کرد و فرمود : « لا، حتی تؤدّی إلی کلّ ذی حقّ حقّه »

خیر، تا زمانی که هر حق و مالی را به صاحبش بر نگردانی بخشیده نمی شوی.

یعنی در تجاوز به اموال دیگران فقط در صورت برگرداندن عین یا مثل همان مال به صاحبش

 این حق از گردن ما ساقط شده و بخشیده می شویم.

2- تجاوز و لطمه به جان :

امام علی علیه السلام میفرماید :

خداوند تبارک و تعالی فرمود : « لا یجوزنی ظلم ظالم و لو کفّ بکفّ و لو مسحة بکفّ...»

به عزت و جلالم سوگند، از ظلم هیچ ظالمی نخواهم گذشت، اگر چه به اندازه دست به دست

 زدنی، یا فشاردادن دستی از روی ستم باشد.

بحار الأنوار،ج6، ص29

با توجه به ین حدیث بدیهی است که چرا برخی از مراجع تقلید استفاده از طبل را در دسته های عزاداری امام حسین حرام کرده اند.

اکنون که در ایام سوگواری سیدالشهدا قرار داریم باید به این مسئله مهم توجه داشته باشیم که

 ممکن است با استفاده از این آلات ناخواسته در عزای بر امام حسین علیه السلام که از

 بزرگترین عبادات است مرتکب حق الناس و گناه شویم.

3- ضرر به آبرو:

امام صادق علیه السلام میفرماید:

« من کسر مؤمنا فعلیه جبره »

هرکس حیثیت مؤمنی را بشکند پس جبرانش بر او واجب است.

اصول کافی، ج2، ص45

ضرر به آبرو ممکن است از طریق تهمت، غیبت، دروغ، فحش و ناسزا و... صورت گیرد.



تقدیم به صهیونیستهای نماد گرا

ل

منبع: جنبش مصاف

www.masafportal.com

اهمیت امامت

به مناسبت فرا رسیدن عید ولایت و امامت عید غدیر خم تصمیم گرفتم در

 این پست گریزی به بحث اهمیت امامت و ولایت بزنم تا عزیزان با ارزش و

 عظمت این اصل اعتقادی تشیع آشنایی بیشتری پیدا کنند.


خداوند متعال در قرآن کریم آیه 71 سوره إسراء میفرماید:

« یوم ندعوا کلّ أناس بإمامهم»

روزی که هر انسانی را با امامش بر می انگیزانیم.

یعنی انسان در این دنیا از هرکسی که پیروی میکند و او را بعنوان امام و

 رهبرش انتخاب میکند در آخرت نیز مطابق جایگاه امامش او را وارد بهشت

 یا جهنم میکنند.

بنابراین این بسیار مهم است که انسان بداند از چه کسی دارد پیروی

 میکند و چه کسی را امام و پیشوای خود قرار میدهد.

خداوند در قرآن کریم ائمه را به دو قسم تقسیم کرده:

ائمه هدایتگر: « و جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخیرات و

 إقام الصلاة و ایتاء الزکاة و کانو لنا عابدین» انبیاء/73

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند، و به ایشان

 انجام دادن کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و

 آنان پرستندهی ما بودند.

ائمه کفر و گمراه کننده: « و جعلناهم أئمة یدعون إلی النار و یوم القیامة 

لا ینصرون» قصص/41

و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش می خوانند گردانیدیم، و روز رستاخیز

 یاری نخواهند داشت.

با این حال چگونه عده ای گمان میکنند که مسئله امامت و ولایت در قرآن

 کریم نیامده در حالی که این آیات صراحتا بیان میکند که امام وجود دارد که

 برخی از آنها هدایتگر به سوی ما و برخی هدایت کننده به سوی آتش

 هستند.

در سوره حمد روزی 10 مرتبه در نمازمان میخوانیم « إهدنا الصراط

 المستقیم»

و این صراط مستقیم همان پیروی از ائمه هدایتگر به سوی راه مستقیم 

است.

با این بیانات ما باید توجه داشته باشیم که فرد یا افرادی که از آنها پیروی

 میکنیم جزء کدام دسته از امامانند تا جایگاه خود در آخرت را بدانیم.

ضروری است که این بحث را از لحاظ مصداقی مورد بررسی قرار دهیم و  

ببینیم ائمه هدایتگر جه کسانی هستند؟

در سور مائده آیه 55 چنین آمده:

« إنما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و

 هم راکعون»

همانا ولی و سرپرست شما خدا و رسول وکسانی هستند که ایمان

 آورده و در حال رکوع زکات میدهند.

چه کسی در حال رکوع زکات داد که خداوند وی را به عنوان ولی مسلمین

 در طول ولایت خدا و رسول معرفی میکند؟

تمامی تفاسیر شیعه و اکثر منابع و تفاسیر اهل سنت این شخص را

 حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب معرفی مینمایند که در حال رکوع

 به فقیری که وارد مسجد شده بود انگشتری خود را بخشید.

از جمله منابع زیر:

تفسیر طبری ( انوار النزول )                            ص ١٨٦و ١٦٥ و١٣٤ ج ٦

اسباب النزول واحدی نیشابوری                       ص ١٤٨ و ٣٣

تفسیر فخر رازی                                             ص ٤٣١ ج٣

تفسیر خازن                                                   ج ١  ص ٤٩٦

فصول المهمه ابن صباغ                                   ص ١٢٣

تفسیر ابوا لبرکات                                          ج ١ ص ٤٩٦

مطالب السوول ابن طلحه                                 ص ٣١

تذکره سبط ابن جوزی                                    ص ٩

الکفایه حافظ گنجی شافعی                            ص ١٠٦

مناقب خوارزمی                                           ص١٧٨

المواقف قاضی عضدایجی                             ج ٣ ص ٢٧٦

الریاض محب الدین طبری                            ج ٢ ص ٢٢٧

تفسیر ابن کثیر                                          ج ٢ ص ٧١

کنزالعمال متقی هندی                                ج ٦ ص ٣٩١

کافی                                                         ج ١ ص ٢٨٨

الصواعق المحرقه ابن حجر                          ص ٢٥

سعد السود                                                ص ٩٦

نورالابصار  شبلنجی                                   ص٢٧

روح المعانی آلوسی                                    ج ٢ ص ٣٢٩  و ج ٦ ص ١٤٩

ذخائر العقبی واحدی                                  ص ١٠٢

احکام القران جساس                               ج ٢ ص ٥٤٥

معرفه اصول الحدیث ابن البیع                   ص ١٠٢

مناقب آل                                               ج ٢ ص ٢٠٨

انساب الاشراف                                        ج ٢ ص ٢٢٥

الصمده                                                    ج ١ ص ١٦٧

تفسیر قرطبی                                        ج ٦ ص ٢٢١   و ج ٩ ص ٣٣٦

مناقب خوارزمی                                      ص ١٧٨

الدّرالمنثور سیوطی                                ح٢ ص٢٩٣

المقاصد تفتازانی                                   ج ٢ ص٢٨٨

تفسیر بیضاوی                                    ج ١ ص ٣٤٥

التسهیل لعلوم التنزیل محمد احمد کلبی    ج ١ ص ١٨١

فتح القدیر                                          ج ٢ ص ٥٠

جامع الاصول                                      ج ٩ ص ٤٧٨

البحر المحیط                                     ج ٣  ص٥١٣

مجمع البیان                                      ج ٣ ص ٢١٠

لباب النقول                                      ص ٩٠

تذکره الخواص                                  ص ١٥

کفایت الطالب                                  ص ٢٢٩

مناقب ابن مغارنی                           ص٣١١

تفسیر السفی                                 ج ١ ص٤٨٤

علوم الحدیث حاکم نیشابوری         ص ١٠٢

ینابیع الموده                                 ج ١ ص ١١٤

الکشاف زمخشری                         ج ١ ص ٣٤٧

مفاتیح الغیب                               ج ١٢ ص ٢٦ 

المنار                                         ج ٦ ص ٤٤٢

شواهدالتنزیل حسکانی               ج ١    ص ١٦٩   تا ١٦١

غرائب القران نیشابوری               ج٦ ص ١٦٧


در پایان حدیثی از امام صادق علیه السلام که از جدش رسول خدا 

صلی الله علیه و آله وسلم نقل نموده را ذکر میکنیم تا بیش از پیش

شیعیان عزیز به اهمیت امامت و ولایت پی ببرند:

« لکل شی ء أساس و أساس الإسلام حبنا أهل البیت»

برای هر چیزی پایه و أساسی است و پایه و أساس إسلام دوستی ما اهل بیت است.

الكافي (ط - الإسلامية) / ج‏2 / 46 / باب نسبة الإسلام ..... ص : 45


مواضع سیاسی حضرت علی علیه السلام در قبال خلفای سه گانه

 در اجتماع سقیفه، ابوبکر خلیفه بعد از رسول اکرم انتخاب شد و مسیر خلافت از جهت صحیح خود منحرف گردید. بعد از وی عمر و بعد ازعمر نیز عثمان حکومت را در دست گرفت و خلافت این سه 25سال طول کشید.

حضرت علی علیه السلام در طی این مدت فعالیتهایی برای حفظ اسلام و اقداماتی برای بازگرداندن خلافت و همچنین مخالفت با حکومت انجام دادند.عده ای معتقدند که حضرت درطول این مدت گوشه نشینی و سکوت را اختیار کرد و از عرضه سیاست خود را کنار کشید و کاری با حکومت و خلافت نداشت.


ما دراین مقاله تصمیم گرفته ایم به برخی از سوالات در این زمینه پاسخ دهیم:

1- آیا حضرت علی(ع) به طور کلی خودرا از سیاست کنار کشید یا این که خانه نشینی حضرت علی(ع) خود یک سیاست بود؟

2- رابطه حضرت علی علیه السلام در طول این مدت با حکومت چگونه بود؟

3- حضرت علی علیه السلام چه تلاشهایی برای بازپس گرفتن خلافت که حق وی بود نمود؟

4- آیا ایشان با حکومت همکاری میکرد؟

5- در صورت همکاری انگیزه امام از این همکاریها چه بود؟

6- آیا برای حضرت خلافت مهم بود یا اسلام؟

و سوالاتی دیگر در این زمینه.

ادامه نوشته

امامت از دیدگاه اهل سنت

خلاصه ای جامع از مسئله امامت در دیدگاه اهل سنت رو برای عزیزان قرار دادم. این مطالب خلاصه کتاب امامت تطبیقی است. امیدوارم مورد استفاده دوستان قرار بگیره.

یا علی   التماس دعا

ادامه نوشته

علائم ظهور

در دین مبین اسلام برای ظهور حضرت مهدی (عج) علائمی از زبان 

پیشوایان دین ذکر و روایت شده که ما را به نزدیک بودن ظهور آن حضرت

 مطلع می سازد. اما مسأله ای که در این زمینه مطرح می باشد این

 است که منظور از این علائم چیست و چه علائمی در آخر الزمان واقع

 می شوند و آیا وقوع آن علائم حتمی و قطعی است یا خیر. و همچنین

 مسائل و سوالاتی دیگر در این زمینه .

  

  

ادامه نوشته

از شیطان صحبت نکن

در سال اول جنگ تحمیلی به پایگاه شیخ صالح در جوانرود اعزام شدم تا از آنجا به خطوط مقدم جبهه رفته در کنار برادران رزمنده به وظیفه الهی خود عمل کنم. پایگاه شیخ صالح پایگاهی بود که برادران شیعه و سنی در آن خدمت می کردند. گرچه با لباس مقدر روحانیت و به وطر رسمی به عنوان یه مبلغ راهی جبهه شده بودم، اما تجربه چندانی در سخنرانی نداشتم و قبل از رفتن به منطقه سخنرانی های متعددی را در دفترچه ای نوشته بودم تا به مناسبتهای مختلف قبل از سخنرانی آنها را مرور نمایم و سخنرانی ام را برگزار کنم. در روز ورودم به پایگاه شیخ صالح موضوعی را برای سخنرانی آماه کرده بودم مبنی بر اینکه باید متوجه شیطان باشیم و گول فریب های او را نخوریم؛ همان شطانی که به عزت خداوند قسم خورده است تا بندگان او را به انحراف کشد. تفریبا تمام بحث آن روز مربوط به شیطان بود. نماز را به پا داشتم و همین که برای سخنرانی صورتم را به سوی نماز گزاران و افرادی که برای شنیدم سخنرانی وارد نمازخانه می شدند برگرداندم، فرمانده پایگاه به کنارم آمد و نزدیک گوشم گفت: حاج آقا خیلی خوش آمدید. از شما تقاضا دارم که در این پایگاه به هیچ وجه سخنی از شیطان به میان نیاوردی و به او جسارت نکینی. با شنیدن این جمله، آب در مغز سرم یخ بست و با حالتی شگفت زده از فرمانده پرسیدم: به شیطان جسارت نکنم!؟ آیا من اشتباهی آمده ام؟! مگر اینجا جبها اسلام و خدا نیست؟! گفت: بعدا خدمتتان عرض می کنم. من که هیچ مطلب دیگری جز بحث شیطان را اماده نکرده بودم و دلیل این خواسته هم برایم روشن نبود؛ سخنرانی ام را با جمله کوبنده «اعوذ بالله من الشیطان رجیم» آغاز کردم و بعد هم بحث شیطان و فریب هایش و قسمی که خورده است. در حال سخنرانی که حال عادی هم نداشتم، متوجه شدم که فرمانده با چشمهایش از من می خواد که بحث را ادامه ندهم و افراد هم یکی پس از دیگری نمازخانه را ترک می کردند. صحبت به پایان رسید و جالب اینجاست که ناخودآگاه یکی از دعاهای اخر سخنرانی هم این بود که خداوند ما را از شر شیطان رجیم محفوظ بدار. پس از سخنرانی فرمانده پایگاه با ناراحتی و اضطراب پیش من آمد و گفت: حاج آقا دست شما درد نکند! مگر قرار نشد راجع بع شیطان صحبتی نکنید؟ شما که هیچ چیز از جسارت به شیطان کم نگذاشتید. من که پاک کلافه شده بودم ونزدیک بود با حالت خشم چیزی به او بگویم بر شیطان لعنت کرده، پرسیدم قضیه چیست؟ فرمانده گفت: مگر نمی دانید که بعضی از نیروهای این پایگاه از افراد محلی و شیطان پرستند؟ تازه متوجه قضیه شده بودم؛ اما کار از کار گذشته بود و آن شد که نباید می شد.(خاطراتی خواندنی از مبلغان دینی ص 23)